در ادوار مختلف تهیه کنندگان بامسئله افزایش دستمزد بازیگران مشکل داشته و در قبال آن موضعگیری کردهاند، حتی در دورهای مبالغ مشخص و ثابتی برای بازیگران در نظر گرفتند. این مسئله پیامد نادرستی در پی داشت و تهیهکنندگان ناچار شدند با بازیگران ستاره که نقش تعیینکننده در فروش فیلمها داشتند قراردادهای صوری امضا کنند. به این صورت که به صورت قانونی مبلغی که مورد تایید و توافق اتحادیه تهیهکنندگان بود پرداخت و بقیه مبلغ هم به صورت توافقی و به صورت پنهانی به بازیگر داده میشد. طبیعی است وقتی برای بازیگری چندین فیلمنامه برای کار پیشنهاد میشود، معنایش این است که او مورد علاقه تهیهکنندگان و به نوعی تضمینکننده گیشه است. بنابراین طبق قانون عرضه و تقاضا این بازیگر هم دستمزد خود را بالا میبرد.
کلا مقوله دستمزد بازیگران را نمیتوان قانونمند کرد. زیاد بودن تقاضا در مقابل تعداد کم بازیگران ستاره، باعث میشود تا هر قانونی در این زمینه ناکارآمد جلوه کند. در کشورهای صاحب سینما، بازیگر تا زمانی که براساس آمارهای شفاف و مشخص، صاحب محبوبیت گسترده است، دستمزدهای بالا دریافت میکند و به محض کاهش محبوبیت، پرداخت چنین دستمزدهایی متوقف میشود و حتی شاهد بودهایم که چنین بازیگرانی سر از فیلمها و برنامههای تلویزیونی درآوردهاند.
در هالیوود البته تعداد بازیگران ستاره زیاد است و در مورد دستمزد، شفافیت کاملی وجود دارد. در اینجا اما هم تعداد چنین بازیگرانی اندک است و هم اعلام دستمزدها به رسانهها عرف نیست. یکی از راهکارهای مرتفع کردن معضل دستمزدها، تعیین نرخ ثابت برای بازیگران در کنار درصدی از فروش فیلم است.
در این حالت بازیگر قادر است از تعداد بالای فیلمهایی که به او سفارش داده میشود بیشترین و بهترین انتخاب را داشته باشد، دستمزدی هم که دریافت میکند صدمهای به تولید نمیزند. از طرف دیگر اگر آن فیلم در اکران فروش مناسبی هم داشته باشد از سود آن نیز سهیم میشود. در چنین حالتی دیگر سرمایه فیلم صرف دستمزد بالای یک بازیگر نمیشود، زیرا در مواقعی شاهد آن هستیم که حدود 40درصد سرمایه یک فیلم رادستمزد بازیگر ستاره فیلم به خود اختصاص میدهد. به هر حال زمانی که 40درصد سرمایه فیلم را به یک بازیگر میدهیم سبب میشود تا به بقیه عوامل دستمزد کمی بدهیم که این دستمزد کم به دیگر عوامل، سبب ضعیف شدن فیلم میشود.
پس اگر شرایطی مشابه آنچه به آن اشاره شد در خصوص دستمزدها تهیه شود باعث رونق سینما خواهد شد. البته این ویژگی میتواند به کارگردانها هم تعمیم داده شود. در این حالت همه عوامل در منافع و شکست فیلم سهیم خواهند شد. متاسفانه در شرایط کنونی تنها تهیهکننده و سرمایهگذار در این شکست سهم دارند. از آنجایی که ما چندان سینمای پرفروشی نداریم با وجود تبلیغات گران فیلم و دستمزدها، مبلغ ناچیزی برای تهیهکننده میماند.
متاسفانه زمانی که تهیهکنندهای به بازیگر اول خودش رقم بالایی دستمزد میدهد این خواست برای مجموعه بازیگری کار و حتی دیگر عوامل فنی کار هم بالا میرود. البته بخشی از این مشکل را میتوان با سیاستگذاریهای درآمدزایی برای ستارگان به انجام رساند.تبلیغات راهکار مناسبی برای این روش است.
یکی از عادات بد فیلمسازی که چندی است در سینمای ما باب شده، این است که کارگردانها و تهیهکنندگان ما به چند بازیگر محدود سوق پیدا کردهاند. یعنی چندین بازیگر مطرح را در یک فیلم گرد هم جمع میآورند. این افراد با این حرکت تماشاچی ما را به این سمت سوق میدهند که اگر فیلمی این تعداد بازیگر را در خود ندارد فیلم خوبی نیست و از آن استقبالی نمیشود. این اتفاقی است که در فیلم «دعوت» ابراهیم حاتمیکیا و «دایره زنگی» به نسبت فیلمهایی مانند «سه زن» و یا «آواز گنجشکها» رخ داده است. در چنین حالتی زمانی که تعداد محدود بازیگران ما درگیر ساخت یک فیلم میشوند دیگر فرصت حضور در فیلمهای دیگر را ندارند. متاسفانه با این شکل سرمایهگذاری فیلم به مرز خطرناکی رسیده است زیرا سینمای ما توان سرمایهگذاری 500میلیونتومان برای هر فیلم را ندارد.